ضعف

فک کنم یه دو سه ساعتی مونده بود به سال جدید 

همینجور اشک بود که سرازیر میشد از چشمای من و دلیلشو خودمم نمیدونستم

فقط میدونستم 97 سال خوبی نبود در کل و کلی رفته بود تو عاقبتم 

 

ضعف...

مانند سه تاری خاک گرفته در گوشه ای از جهان گهگاهی فریادی بی هدف سر میدهیم که چه؟

ضربت های چکش هاتف برایش رویاهایی گران از دستان کلهر ساخته بود

همیشه به خود میگوید که از بی مهری جهان است که در دستان علیزاده بانگ بیقراری سر نداده است

 

ضعف...

گدار میگوید ما باید چشمانمان را ببندیم... نه اینکه بازش کنیمواقعا همیشه دانستن تمام حقیقت ازار دهنده است!!! اصلا دانستن حقیقت ازار دهنده است... زیر بم اتفاقات را در بیاوریم که چه؟ که به تناقضات برسیم؟ ضعف...ادامه مطلب

چشمانم را باز کردم... فقط ابی آسمان بود... اسمانی شفاف بدون لکه ای ابر.. انگار همین چند دقیقه پیش اسمان اشک ریخته بود و همه ابر هارا با خود برده بود

گهگاهی صدای موج می امد.. تلنگری به خودم وارد کردم.. دیدم درون قایقی وسط یک دریای نسبتا ارام هستم و به هر طرف که نگاه میکنم در نقطه بی نهایت اسمان و زمین به هم وصله خورده اند

طوفان دیشب را به یاد می اورم.. فقط دیشب نیود کل هفته گذشته را در طوفان بودم شاید هم کل 19 سال گذشته را...

اما هنوز زنده ام

ضعف...

من نیازی ندارم کارایی که میکنم رو توضیح بدم واسه کسی!!!!!!!!!!

ضعف...